سلام
پیش نوشت
1) در این مدتی که من تو باغ نبودم! عزیزانی تشریف آوردن که عطر حضورشون توی باغ پیچیده، بابت این حضور از همه ممنونم و بابت عدم حضورم عذرخواه.
2) به لطف خدا از بیوه بودن! هم تغییر وضعیت دادم، دعا کنیدمشخصه اخلاقی و...و رنگ موم! هم تغییر کنه.
3) نوشته ی پیش رو ، رو ، اینجا دیدم.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پسرک از تلفن همگانی داخل داروخانه شماره ای را گرفت و مشغول صحبت شد. مسئول داروخانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید،" خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد." پسرک گفت:"خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد". زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد،" خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم، " مجددا زن پاسخش منفی بود".
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...از رفتارت خوشم میاد؛ به خاطر اینکه روحیه مثبت و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم" پسر جوان جواب داد،" نه ممنون، من فقط می خواستم عملکرد خودم رو بسنجم، من همون کسی هستم که برای این خانوم داره کار می کنه"!