زیبا گل |
بگرفت شب ز چهره انجم نقاب ها اِستارگان تافته بر چرخ لاجورد اکنون که آفتاب به مغرب نهفته روى شمس الشموس شاه ولایت که کرده اند هشتم ولى بارخدا آن که بر درَش بهر مُقرّ و مُنکر او ایزد آفرید خواهى اگر نوشت یکى جزوش از مدیح اکنون به شادى شب جشن ولادتش جشنى است خسروانه و بزمى است دلفروز نور چراغ و تابش شمع و فروغ برق آن آتشین درخت چو زربفت خیمه است ملک الشعرا بهار [ جمعه 88/8/8 ] [ 4:40 عصر ] [ باغبون ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |